لذت پدر بودن!!!

نمی بخشم همه آن کسانی که لذت پدر بودن را در من نابود کردن!

مهرسام!!!

آمد و ما را بدجوری غافلگیر کرد.قدم که گذاشت انگار همه چیز عوض شد.شد ثمره همه آن عشقی که ما در این سالها به هم داشتیم.شد مهرسام ما!

بدون شرح!!!

مرگ آدمهایی که همیشه زندگیشان را توی بوق می کنند برای خیلیها لذت بخش است. اما چه کسی خبر دارد از حال کسی که مثل رخ در صفحه شطرنج دیوانه وار بازی می کند؟

- امروز برخلاف میلم سر جریانی با شخصی مثل خودش رفتار کردم و تا حدی که توانستم از خجالتش درآمدم.لذت بخش که بود اما من اهلش نیستم! بدجوری مغرورم می کند این رفتار!

ن4و9ر3و1ز!

دوباره روزها گدشت و سال جدید آمد. سالی که شروعش به دلایلی پراسترس بود. من و همراه لحظاتی را می‌گذرانیم که برایمان هم شیرین و هم پراسترس است. بماند که هنوز خیلی راه مانده ولی امید است که حضورش برای همه ما دل انگیز باشد!

- هنوز کسی از ما یادی نکرده با گذشت این چند روز!

- مثل همیشه برای همه کسانی که دوستشان دارم آرزو دارم امسال هم سالی پر از دغدغه های خوب و مفید باشد!

بیش از هر زمانی محتاجت هستم!!!

خدایا چه می شود که من را برهانی از این دودلی و شک!؟!. این روزها حال غریبی دارم. تردیدهای متعدد که هر چه زمان میگذرذ کمتر به یقین می رسد اطرافم را احاطه کرده و مانده ام که ته ماجرا چه میشود. شاید خودم خیلی سخت میگیرم.اما خدایا یک خواهش کوچک دارم.نه به خاطر من که بنده ای نافرمانم و گناهکار. به حرمت دستان همراهی که از کار زیاد شبها توان ندارد و درد زانویش امانش را می برد حتی زمانی که در سجاده کوچکش با تو درد و دل می کند. اینکه این بار هم مثل همیشه خوذت مسیر را هموار کن. این تردید لعنتی بدجوری آزارم میدهد. بیش از هر زمانی فکر میکنم به کرمت نیازمندم! آن ده که آن به!

درد دارم!!!

1- درد دارم از آن روزی که دیدم شخصی محروم از عقل تکرار می کند آنچه بیهوده است. و مانده ام در حکمت حضورش در این دنیا!

2- درد دارم ار ناله های مادری که توقع توجه دارد و هر از گاهی ذهنم را به هم می ریزد ولی ناتوانم از آرام کردنش!

3- درد بزرگتری دارم از دردهایی که همراه می کشد از همراهی نکردن زانویش و تلاطمات روحیش! اینکه آرام ببینمش میسر نشده مگر شبها در هنگام خواب!

4- مزیت این دردها این بوده که درد جسمی که سالهاست همراه من است را چند لحظه ای فراموش کنم!

این روزها!!!

ماه رمضان امسال علاوه بر گرمای طاقت فرسای تابستان همراه بوده با پیچیدن کارها درهم! از فشار کاری شدید و مشکلاتی که پشت سرهم پیش می آید و مشتریانی که توقع پیگیری دارند. موقعیت جدید کاری همسر در محل کار و خستگی بیشترش که باعث شده کمتر با هم باشیم. آزمایشی که انجام دادم و چربی خون بالا نگرانم کرده. آزمایش جدیدی که  باید بدهم و ناشناس بودنش اذیتم می کند. سقف دستشویی که آب ریزی پیدا کرده و شده دغدغه جدید. پیگیری کارهای ساختمان به عنوان مدیر ساختمان. حکایت این پیچدگی ها و گره خوردنش با رمضان مقداری انرژیم را تحلیل داده. فقط رمضان امسال آنطوری که باید برایم خاص نبوده و روزهایش دارد معمولی میگذرد. این روزها حکایتی دارد که حسرتش را روزی میخورم. اطمینان دارم!!!

پی نوشت :

1- با اینکه شور و حال جام جهانیم کم بود ولی شبها به پای هلند نشستم و باز هم حسرت!

2- گوشی جدید مرا بعد از مدتها وارد و درگیر تکنولوژی و آنلاین کردن کرد!

برای او!!!

امروز روز اوست! روز کسی که سالهاست شب و روز ما با هم گره خورده! همراهی که سالهاست با هم میخندیم و ناراحت میشویم و حرص میخوریم و گله میکنیم!

همراه عزیز زنده باشی و همچنان عزیز بمانی و عزیزتر شوی! با اینکه روزهای بسیار گذراندی ولی سن عددی بیش نیست! همیشه مهربان بمان! روزت مبارک!

ن3و9ر3ز1!!!

امسال مثل هر سال جدیدی که فرا می‌رسد آرزوهای فراوانی دارم برای خودم و همه کسانی که دوستشان دارم! شاید مجال نباشد که همه را بازگو کنم اما در همه این آرزوها همیشه خیر و خوبی بوده و هست! اما هر چه هست دوست داریم در این سال اندکی تکمیل تر شویم! چه در اخلاق ، چه در کار و چه در اعتقاد داشتن! همین و بس!

پی نوشت :

امسال شاید سال خاصی برای ما باشد! شاید به جمعمان اضافه شود!

خوب نمی‌شوم!!!

این سوالی است که امروز در آستانه ۳۲ سالگی ذهنم را درگیر کرده است!

 اینکه نبودنم چه کسانی را دلتنگ می‌کند؟!؟ آیا یادی از من می‌شود؟!؟ آیا من هم زود زود فراموش می‌شوم؟!؟

نبودن من آیا در زندگی اطرافیانم تاثیری می‌گذارد؟!؟

اینکه چرا حالم خوب نمی‌شود این روزها را، می‌گذارم به تنهایی درونم!