چرا علم می آموزیم؟!؟

سلامی از روی مهر و محبت!!!

تا حالا شده به این فکر کنیم که چرا درس می خونیم؟!؟.از همون اوایل که به مدرسه رفتم و مثل همه بچه ها با این موضوع انشا برخورد کردم که علم بهتر است یا ثروت همیشه دنبال این بودم که از درس لذت ببرم.حتی الانم برام سواله که چرا این همه اطلاعات رو ما انسانها جمع می کنیم.برای اینکه از طریقش صاحب ثروت بشیم یا با اون تو اجتماع به یک جایگاهی برسیم یا بتونیم با بالا بردن تحصیلات یک زندگی راحت داشته باشیم و خودمون در برابر مشکلات راهکارهای بهتری پیدا کنیم.و این سوال که آیا یک فرد تحصیلکرده بهتره یا یک فرد با تجربه؟!؟.اما من به این رسیدم که قبل از درس خوندن یا بالا بردن علم باید قبلش یه این نتیجه رسید که چرا و برای چی می خوام این مطلب رو یاد بگیرم؟!؟.کجا به کار ببرمش؟!؟.کجاها هنوز کمبود دارم؟!؟.از همه مهمتر به چه چیزی علاقه دارم.

مواظب خودتون باشید که این روزها حسابی بارون همه رو غافلگیر کرده.

البته دعا یادتون نره که خدا همچنان ماها رو دوست داره و نعمتش رو ارزانی میکنه اونهم بدون هیچ منتی!!!

با اجازه و یا علی!!!

همینجوری!!!

سلام و مثل همیشه آزروی موفقیت!!!

این همراه من که خیلی وقته دستش و دلش به نوشتن نمی ره!!!.منم همینطوری شدم.ولی یه مطلب یه جا دیدم که خیلی خوشم اومد و با اجازه از نگارندش اینجا می نویسم!!!

خدایا تو که آفریدی!!!!

خوبم هم آفریدی؟!!!!!!

زیبا و  کامل هم آفریدی؟!!!!

پس چرا تنها آفریدی؟!!!!!

به امید بهترین لحظات!!!

با اجازه و یا علی!

لذت گاز زدن به بستنی!!!

سلامی از روی سلامتی!!!

بعضی وقتها یک سری رفتارها از ما سر میزنه که همه از روی یک هوس زودگذر و لحظه ایه.مثل همین گاز زدن به یک بستنی اونهم وسط سرمای زمستون(البته اگر گیر بیاد!!!) یا خوردن یک چای یا آش داغ وسط گرمای تابستون یا گاز زدن یک دونه میوه کال و نرسیده (و دل درد گرفتن!!!).بیشترشون هم یک لذت خاصی داره و به یادموندنی میشه بخصوص که به طور جمعی تجربه بشه.قصد خاصی از گفتن این مطلب نداشتم و فقط از روی هوس بود و اینکه شاید هنوز سردی اون بستنی که توی زمستون گاز زدم رو تو دندونهام حس می کنم!!!.فقط می خوام بگم که به قول یک دوست این لذتی که بعضی وقتها می بریم از اون زجر و دردی است که می کشیم!!!

خوش باشید و خرم و از بعضی از دردهاتون لذت ببرید!!!

با اجازه و یا علی!!!

انواع دوستان و دوستیها!!!

با سلام و آرزوی اینکه بعد از گذروندن یک تعطیلات خوب و با انرژی و روحیه خوب برگشته باشید به زندگی روزمره گذشته اون هم برای تجربه های جدید و برخورد کردن با اتفاقات تازه و مشکلات تازه تر!!!

همه ماها چند جور دوست داریم.دوستهایی که تو بچگی با اونها بودیم و بازی می‌کردیم و الان به اونها میگیم همبازی.دوستانی که توی مدرسه و یا دانشگاه اومدن کنار ما و بهشون میگیم همکلاسی یا همشاگردی.دوستانی که به خاطر اینکه در اطراف محل سکونت ما هستند و به اونها میگیم همسایه.دوستانی که تو محیط کارند و به اونها هم میگیم همکار.و دوستانی که به خاطر خویشاوندی با اونها رابطه داریم و میشن فامیل!!!.و دوستان دیگر در مدلها و اسمهای مختلف.البته هر کدوم از این دوستیها هم یه درجه ای داره،بعضیهاش سطحی و گذریه و ما به اون میگن در حد یک سلام و علیک!!! و بعضیهاش خیلی عمیقه و میگن یه جورایی تا پای جونه!!! و خیلیهاش هم یک تاریخ انقضایی داره.خیلی از این دوستیها آشکاره و خیلی هم از این دوستیها پنهانی.بعضیهاش از جنس مخالفه!!!.بعضیهاش خطرناکه و بی فایده و بعضیهاش هم مفیده.بعضیهاش هم تو دنیای مدرن به وجود اومده که دو طرف هم دیگر رو به طور فیزیکی نمی‌بینند و یه جورایی مجازیه!!!.

هر کدوم از این دوستیها یه دلیلی داره،ولی همشون یک دلیل داره اون هم برای در اومدن از تنهایی و وارد شدن به عالم جمع!!!.این که همه انسانها به طور ناخودآگاه این حس رو دارند و به اون وارد میشن و یه جورایی طبیعی و غریزیه.همه این دوستیها هم یه هدفی توش هست.بعضیهاش برای رسیدن به مادیات و بعضیهاش هم برای رسیدن به معنویات.(مادیات و معنویات به طور کلی یعنی هر چیزی که به اسمش رو گذاشت مادی یا معنوی و روحی).حالا سوال من اینه که آیا شده تا حالا بشینید و به این فکر کنید که این همه دوستی که دارید رو طبقه بندی کنید و به این نتیجه برسید که هر کدوم رو به چه دلیلی انتخاب کردید؟!؟.آیا تا حالا شده به این فکر کنید که با معیارهایی که خودتون دارید به این نتیجه برسید که اصلا دوستی ندارید و همه اینها که هستند همه گذری و سطحیند و راحت تر بگم اگر بخواهید یک تجدید نظر کنید چقدر از این دوستها رو کنار می ذارید؟!؟

موفق باشید و امیدوارم که صاحب دوستان واقعی باشید.

با اجازه و یا علی!!! 

نوشته‌ای از روی عصبانیت

سلام و تبریک سال نو بعد از چند روز تاخیر و البته آرزوی داشتن و رسیدن به چیزهای خوب برای سال جدید!!!

این نوشته‌ای رو که می بینید به دلایلی از روی عصبانیت نوشتم.من همیشه عادت داشتم که با نوشتن، عصبانیتم رو از یه چیزی که ذهنمو اذیت می‌کنه روی کاغذ خالی کنم و یه جورایی سبک بشم.من خودم اسمشو گذاشتم اعتراض خاموش!!!. و صد البته که این نوع اعتراض هیچ خطری هم برات نداره.مگر اینکه اون نوشته منتشر بشه و از حالت خصوصی دربیاد.

نمی دونم تا حالا شده به این حس دچار بشید که فکر کنید که همه آدم و عالم دست به دست هم دادن که تو عذاب بکشی و برای رسیدن به هر چیزی باید کلی موانع رو پشت سر بگذاری و سختیهای زیادی رو هم تحمل کنی!؟!.همیشه وقتی این حس میاد،این سوالها هم بعضی وقتها به ذهن خطور می‌کنه.اینکه آیا کسی من رو دوست نداره؟!؟.یعنی اینقدر من آدم بدی هستم که همه در برابر من ایستادن و نمی ذارند که پیشرفت کنم؟!؟.کجای کارم اشتباه؟!؟.یعنی من ارزششو ندارم که کسی به من اعتماد کنه؟!؟.چرا اینقدر زمونه بد شده که باید تو این جو بی اعتمادی اگر هم قصد بدی نداشته باشی به چشم یک انگل یا مزاحم بهت نگاه کنن؟!؟.چرا باید اینقدر محافظه کار بود و همیشه از حق طبیعی خودمون بگذریم؟!؟.مگر نمیشه کسی رو دوست داشت و به خاطرش مبارزه کرد و سختیهاشم تحمل کرد؟!؟.چرا همه فکر می کنن که به درد نمی‌خوری؟!؟.چرا باید تنها تو غصه این و اون بخوری و به فکر دیگران باشی؟!؟.چرا کسی برات قدمی بر نمی‌داره و آیا باید از دیگران توقع یاری و کمک داشت؟!؟.

من که خودم وقتی اینجوری میشم خیلی بهم می‌ریزم و مجبورم که یه مدتی فکر کنم و هر چی که تو ذهنمه یه جا خالی کنم و تا حالا هم که این کاغذ بود که نوشته‌های از روی عصبانیتم روی اون جا گرفته و یه جورایی تخلیه شدم.

من خودم تو این مواقع حس می‌کنم که چرا باید همیشه به خاطر فکر و ذهن مردم و بهتر بگم حرف و تصورات مردم از خیلی از خواسته‌هات چشم پوشی کنی!؟!.اینکه همیشه به خاطر اینکه حس خوبی نسبت به یک قضیه داری،به خاطر مخالفتهای الکی دیگران مجبور بشی که پا رو دلت بذاری!؟!.چرا دست رو هر چی میزاری دیگران سریع مخالفت می کنن و تو رو به چشم یه یاغی نگاه می‌کنند و به جای راهنمایی و در صورت امکان کمک،تصمیم می گیرند که منصرفت کنن؟!؟.

نمی دونم الان که اینها رو نوشتم هنوز عصبانیتم مونده یا اینکه تخلیه شدم و می تونم به چیزهای بهتر فکر کنم یا نه؟!؟.ولی امیدوارم!!!

ببخشید که این نوشته یه ذره یه جوری بود و همش علامت سوال شد.ولی خوب حق بدید که آدم عصبانی عقلش تو دلشه!!!

موفق باشید و سربلند و سعی کنید که تا حد امکان واسه رسیدن به اون چیزی که دلتون رو راضی می‌کنه یه مقدار بیشتر مبارزه کنید.

با اجازه و یا علی!!! 

تبريك سال نو!!

سلام دوستان خوب و همراه

سال نو مبارك. ببخشيد كه يه كم دير سال جديد رو تبريك گفتم. آخه گرفتار ديد و بازديد و مهموني و از اين حرفا بودم و به اينترنتم دسترسي نداشتم. اميدوارم كه امسال سال خوبي واسه همتون باشه. همراه با سلامتي و موفقيت. همون طور كه مي‌دونين امسال سال خوك هستش. ميگن ساليه كه پر از پول. خدا كنه كه اينطور باشه!! چون با اين وضع زندگيا كه من دارم مي‌بينم تا چند صباح ديگه فاتحه مردم خوندست. نمي‌دونم سالي كه گذشت براي شماها چه جوري بود؟! واسه من كه خيلي بد گذشت!! چون يكي از عزيزترين اعضاي خانوادمو از دست دادم. ولي تو اين سال دعا مي‌كنم كه واسه هيچ كس اتفاق بدي نيفته و خدا حاجت دل همه رو بده!! البته اگه به صلاحشون هست!!

پيروز باشيد و موفق!!

با اجازه و يا علي!!