بی خوابی های من!!!
سلام دوستان!
خوشبختانه همراه رفت و صحیح و سالم برگشت و شنیدم که سوغاتی هم آورده!!! (دیگه وارد جزئیات نمیشم ). امیدوارم که این سفر باعث شده باشه که انرژیهای مثبت بگیره و از این روزهای تکراری و بدون اتفاقات و خبرهای خوب!! که یه مقدار باعث خستگیش شده حتی یه مقدار کوچیکم که باشه فاصله گرفته باشه. من که آرزومه.
نمی دونم در مورد این موضوع چطور بگم ولی می تونم بگم از اولین روزی که رفتم خدمت دچار دردی شدم به نام بی خوابی!!! شاید به دلیل مسئولیتهایی که تو اون دوران داشتم و حتی بعدش به خاطر نوع کارم وقتی که شاغل بودم بیشتر وقتها مجبور بودم شبها تا صبح بیدار بمونم. حالا با اینکه سالها از اون دوران گذشته و چند ماه از اینکه از اون شغل خارج شدم ولی باز هم این بی خوابی من رو ول نکرده. یه مدت هم هست که به این بی خوابیها فکر و خیالهای عجیبم اضافه شده و دیگه مثل گذشته ها اون خواب راحت رو ندارم. شده شبها یهو از خواب میپرم و چند ساعتی تو جام به این ور اون ور نگاه میکنم و به یه سری موضوعات فکر میکنم. خودم احساس میکنم از اون روزی که پا به خدمت گذاشتم تا امروز دغدغههام زیاد شده و نوع زندگیم عوض شده. شاید از این وضعیتی که دارم و آینده ای که ابهامات فراوانی داره احساس آرامش نمیکنم. هر چی هست باعث شده که چندین سال به این روال شبهام بگذره. هر چی هم زمان میگذره و اتفاق خاصی نیفته این بی خوابهیها هم زیاد میشه. راستش احساس میکنم یه چیزی تو زندگیم کمه و نبودش باعث میشه که شبها اون آرامش رو نداشته باشم. یه احساس تنهایی در سکوت شب!!! فقط منتظرم که بدونم این بی خوابیها آیا تموی داره یا نه؟!؟
به امید شبهای همراه با حس آرامش و خوابهای راحت!!!
با اجازه و یا علی!!!