نمیدونم چرا هر وقت که فیلم زیر نور ماه (اثر رضا میر کریمی) رو می بینم و در قسمتی از اون، این دیالوگ رو میشنوم یه جوری سرم داغ میکنه و تا چند لحظه حالم خیلی بد میشه. هر چند بار هم که این دیالوگ رو میشنوم انگار برام تازگی داره و دوباره همون حال بهم دست میده!

«خدمت خدای بزرگ سلام. غرض از مزاحمت این بود که ای واللّه‏، دست مریزاد،انصافتو شکر،تو که خیلی مشتی بودی، آخه این رسمشه، جوونمردیه، ما چه گناهی کردیم که باید اینجا بمونیم، بابا خسته شدیم دیگه، همه به ما می‏گن زیر پلی‏ها، انصافتو شکر، پس کرمت کجا رفته، یه گوشه چشمی هم به ما بکن ...»