سلام و اینکه زود برگشتم تا دوباره یه مطلب رو بنویسم که برام خیلی وقته سواله!!!

همش تو روزنامه ها و جراید مینویسن یا کارشناسان میگن که از دوستی های خیابانی بپرهیزید یا اینکه اعتماد نکنید رو این دوستیها چون مجازیند و همیشه به ضربه عاطفی منتهی میشه و الی آخر که بعضی وقتها میرسه به بی آبرویی و خودکشی!!!

سوال من اینه که مگر نمیشه همونطور که تو دوستهای مجازی دروغ گفت در دوستهای حقیقی هم همین کارو کرد.مگر در گذشته ها چیکار میکردن؟؟؟ پدر و مادری کسی رو می دیدند و خوششون میومد و از روی همون خوشی پدر و مادر رابطه عاطفی باید شکل می گرفت بدون هیچ بحثی!!!. و همیشه هم صبر و تحمل و ترس بود که این رابطه رو نگه میداشت نه احساس رضایت.البته خوب معلومه بعد از ۵۰ سال که دو نفر رو بذاری بغل هم بالاخره به هم عادت میکنن و چون دیگه نمی تونن کاری بکنن همین زندگی رو ادامه میدن.

من خودم این مجازی بودن و زودباوری رو تایید نمی کنم اما خوب بالاخره مگر نباید این ارتباط از یک جا شکل بگیره؟!؟ مگر نباید دو نفری که یک عمر میخوان یک خانواده تشکیل بدن و جامعه بسازن یک جا با هم آشنا بشن؟!؟

چرا به جای اینکه سعی کنیم به جای احساس تو این روابط منطق رو وارد کنیم صورت مسئله رو حذف می کنیم؟!؟چرا نمی ذاریم که این رابطه عاطفی با کنترل خودمون و با منطق قوی بشه نه از روی هوس و یک دوستی زودگذر؟!؟

بالاخره این پدیده ای که به وجود اومده و دلایلی داره که اینقدر رونق داره.پس چه دلیلی داره که به جای کنترل منطقیش سرکوبش کنیم؟!؟ به جای اینکه به بچه هامون بگیم چطوری با این پدیده برخورد کنن حذفش میکنیم اونم با تهدید!؟!

این جریان مثل این میمونه که به یک انسان بگی که پشت این دیواره یه چیزیه که نباید ببینی و طرف رو هم به شدت واسه دیدنش تحریک کنی!!!

دوست باشید هر جور که به صلاحتونه البته با منطق!!!

تا بعد خدانگهدارتون!!!