۱- دیروز و پریروز که تو خیابونا همه یه جورایی مشغول جشن و شادمانی بودند احساس کردم که این جور روزها یواش یواش داره بهانه میشه برای تخلیه درونی و شادی! فرق نمیکنه که مناسبت چی باشه! مهم باز بودن فضا در این روزهاست!

۲- دیروز که دنبال یک شماره تلفن تو گوشیم میگشتم یهو به فکرم افتاد که این همه شماره تلفنی که من دارم و همش چند درصدشو حفظم، اگر یک روزی گوشی یا سیم کارتم گم یا دچار مشکل بشه کلی از ارتباطاتم رو از دست میدم!

۳- نمیدونم وقتی که آمارها رو از زبان مسئولین در مورد وضعیت کار و معیشت و رتبه ایران در مورد میل به زندگی میشنوم که همه چی خوبه و به قول شاعر آرومه!، احساس میکنم که کشور ایران دو طبقه است که یک طبقه اونا زندگی میکنن و یک طبقه من!

۴- هنوز هم در جواب کسانی که بهم بعد از مدتها زنگ میزنند و شاکیند که چرا زنگ نمیزنی، دارم میگم چند بار زنگ زدم در دسترس نبودی یا وقت نکردم!!! نمیدونم چرا یک بار نمیگم که کاری باهات نداشتم یا حال نکردم!

۵- فکر میکنم این روزها جای خوشی و خوشبختی عوض شده!