بیشتر وقتها در کنار جسد یک انسان مربوط به چندین هزار سال قبل، اشیایی هم پیدا میکنند یا جسدش همراه با لباس و زیور آلاتش است. شاید آن موقعها میخواستند که هر کس که مرد راحت‌تر از او دل بکنند یا چیزی از او نباشد که خاطره‌اش را زنده کند. حال امروزه که زندگیها فرق کرده و آدمها پهن‌تر شده‌اند از یاد بردن خاطره های یک عزیز از دست رفته چه سخت شده. ممکن است در جایی به نوشته‌ای از او بربخورید یا در اینترنت در پیوندهای وبلاگتان به نام وبلاگش برسید! یا پیامکی از او در گوشیتان مانده باشد! یا در آلبوم عکس دوستی اتفاقی عکس او هم باشد! یا لباسی از او در کمدش مانده باشد هنوز! همیشه پهن بودن آدمها، از دست دادنشان را سخت‌تر می‌کند!

پی نوشت :

۱- چند روز پیش یکی از همکاران یهو آمد و از تصادف منجر به مرگ فامیلش که چند روز دیگر مراسم عروسیش بود گفت و اینکه چند روز قبل کارت عروسیشان را با هم مینوشتند. من مانده بودم چه بگویم و چه حرفی بزنم که آرام کنم او را!!!

۲- این بارسلونا خجالت بکشه که با ناداوری رئال رو میبره! یک روزی مرگ هم هستا!!!