پریشان گویی!!!
اول سلام!!!
۱- از اینکه می بینم تو این مدت دو هفته که این چند تا نوشته رو گذاشتم اینجا و فقط یک دونه نظرخواهی دربارش شده که اون هم واسه خالی نبودن عریضه بوده!!! به خودم می بالم.همین عامل و همین طور اون حس لجبازی باعث میشه که دوباره دست به کیبورد بشم.
۲- تو این مدت یک هفته که هیچی ننوشتم به این موضوع فکر می کردم که چی کار باید بکنم که بتونم دیگران رو به سمت این وبلاگ جذب کنم.بعد که یک مقدار بیشتر فکر کردم که این کار یک مقدار حوصله می خواهد و بس.باید صبر کرد شاید بالاخره یک روزی تونستم اینجا رو تبدیل کنم به همون اصلی که روش شعار دادم. آرامش!!!. که معتقدم بیشتر ما ها از اون دور هستیم و خیلی به اون نیاز داریم. پس من هم آروم آروم پیش میرم و در این راه بیشتر از هر چیزی امید دارم به لطف خدا. همین برام بسه.
۳- یک مطلبی خوندم یک جا گفتم اینجا هم بگم بد نیست : از یک نفر می پرسند که راز موفقیت شما چیست؟ جواب می ده : انتخاب درست. دوباره می پرسن این انتخاب درست رو چطوری بهش می شه رسید؟ می گه : تجربه. دوباره ازش می پرسن خوب از کجا تجربه میاد؟ این بار پاسخ می ده : انتخاب غلط!!!
۴- از خدا می خوام که تو این شبهای سرد هوای اون کسانی رو که تو این سرما سرپناهی ندارند داشته باشه.از ما که جز دعا کاری بر نمیاد.!!!
با اجازه و یا علی!!!